آخرین ارسالی های انجمن
.JPG.jpg)
نام رمان : رمان پیانیست
به قلم : کیانا.ع
حجم رمان : ۲.۳۲ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۹ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۸۶ مگابایت نسخه ی جاوا , ۱۲۷ کیلو بایت نسخه ی epub
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان درباره ی دختریه که علاقه ی زیادی به موسیقی داره اما به دلیل مخالفت خانواده مجبور به انجام کاری میشه که….
دانلود رمان پیانیست از کیانا.ع با فرمت pdf برای کامپیوتر و لپتاپ
دانلود رمان پیانیست از کیانا.ع با فرمت apk برای گوشی های اندرویدی
دانلود رمان پیانیست از کیانا.ع با فرمت java برای گوشی های سازگار با جاوا
دانلود رمان پیانیست از کیانا.ع با فرمت jad
دانلود رمان پیانیست از کیانا.ع با فرمت java (پرنیان)
دانلود رمان پیانیست از کیانا.ع با فرمت epub برای آیفون ها,آیپد و کتابخوان ها
صفحه ی اول رمان:
با یک حرف تنم لرزید مثل همیشه!اخه چرا!!به سرعت از جام بلند شدم و به اتاقم رفتم….نمیدونم چه قدر زمان گذشت که بالاخره صدای در اتاقم دراومد…
-نگاش کن تو رو خدا!!!!!!!!اخه دختر ادم به خاطر هم چین چیز کوچیکی داری اینجوری گریه میکنی!!!!پاشو دخترم پاشو صورتتو بشور که چشم های قشنگت دوباره برق بزنن پاشو عزیزم
-ولی مامان این منصفانه نیست……..من باید برم کلاس موسیقی بابا منم یه حقی دارم مامان جونم دیگه خسته شدم از کلمه های نه نه نه!!اه!
-میدونم عزیزم ولی باباته دیگه ولی من بازم باهاش حرف میزنم!شاید راضی شد…حالا پاشو برو صورتتو بشور که دیگه داره از نیمه شب هم گذشته!مگه تو دانشگاه نداری دختر قشنگم!؟
-چشم مامان.مامان فقط تو منو درک میکنی..
اروم اروم از پله های خونه اومدن بیرون و صورتمو شستمو مسواک زدمو رفتم تو اتاقم..همین که سرمو رو بالش گذاشتم دوباره غم این که نمیتونم به چیزی که عاشقشم یعنی موسیقی برسم گریم گرفت….
-ترانه؟؟؟؟!!!!!دخترم؟!!!!!پاشو عزیز دلم دانشگاهت دیر میشه هااا.
به زور از تخت اومدم پایین به ارومی به مامانم سلام کردم
-سلام به روی ماهت…!بدو بیا صبحانه بخور که دیرت نشه.
رفتم اشپرخانه و روی صندلی نشستم..مامانم یه لیوان چای برام ریخت…
-راستی ترانه کی میای خونه؟؟!!میخواهیم بریم خونه مامان بزرگت
-نمیدونم ولی فکر کنم ۷ این طورا خونه باشم!
-باشه عزیزم پس منتظرت میمونیم تا بیای و با هم بریم
به سرعت صبحانمو خوردمو از مامان تشکر کردم و لباسامو پوشیدم..وقتی میخواستم از در بیرون برم مامان جلمو گرفت و گقت:
-دخترم زیاد هم به موضوع دیشب فکر نکن من دوباره با پدرت حرف میزنم…
-باشه مامان.
گونشو بوسیدمو از خونه بیرون اومدم…
این قدر درگیر مسئله ی دیشب بودم که به کل یادم رفته بود جزوه ی درس ریاضیمو برای دوستم یعنی ارغوان بیارم…
بدون اینکه بفهمم سریع از اتوب و س خارج شدم و به سمت دانشگاه رفتم…تا وارد دانشگاه شدم ارغوان جلومو گرفت و گقت:
-به به سلام به ترانه خانو خودم!چطوری؟!!
-الکی ادای دوستای خوبو درنیار ارغوان یادم رفن جزوه رو بیارم
-ها؟؟!یادت رفت!؟!!!!!!!بمیری ایشالا ترانه!حالا خوبه یه ۱۰۰ باری گفتم یادت نره ها!الزایمر گرفتی ترانه؟!!!
-ببخشید.دیشب یه چیزی شد که به کل یادم رفت!
-چی شد مگه دیشب؟!
-مثل همیشه پدرم گفت نه..!
رمان پیانیست از کیانا.ع

برچسب ها رمان پیانیست از کیانا.ع با فرمت pdfjavaepubapkرمان پیانیسترمانپیانیسترمان پیانیست از کیانا.عکیانا.ع
ارسال نظر
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

نظرات ارسال شده