آخرین ارسالی های انجمن

خلاصه:
دانلود رمان ازدواج اجباری اختصاصی یک رمان بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده خونه ما طوری بود که پذیرایی و نشیمن یکی بود برای اینکه بری تو اتاقا باید ازونجا رد میشدی
با کنجکاوی رفتم تو با دیدن دوتا پسر جوون که روی زمین نشسته بودن دیگه خیلی تعجب کردم
با شک نگاشون کردمو سلام دادم اونام با شک جوابمو دادن
سریع رفتم تو اتاقم و درو بستم باران کوچولوی من تو اتاق با لباسای مهدش
خوابش برده بود اروم بوسیدمش و لباساش و طوری که بیدار نشه در اوردم
لباسای خودمم عوض کردم و رفتم توی اشپزخونه بازم باید ازجلوی اون
دوتا مرد رد میشدم این دفعه باباهم روبه روش نشسته بود به بابام سلام کردم که با مهربونی جوابمو داد
رفتم تو اشپزخونه و بابا رو صدا زدم -بابا؟
-جانم؟ -میشه چندلحظه بیاین؟ -اره بابا اومد
-جانم؟ -اینا کین بابا؟ یه اهی کشید که جیگرم خون شد
-همون طلبکارامم دخترم الان دوهفته از مهلتی که بهم دادن گذشته اومدن پولشونو بگیرن
با ناراحتی به بابا نگاه کردمو گفتم -حالا میخواین چیکار کنین؟؟
-نمیدونم دخترم -چیزی بردین بخورنن؟ -اینا کین بابا؟
یه اهی کشید که جیگرم خون شد
-همون طلبکارامم دخترم الان دوهفته از مهلتی که بهم دادن گذشته اومدن پولشونو بگیرن
با ناراحتی به بابا نگاه کردمو گفتم -حالا میخواین چیکار کنین؟؟
-نمیدونم دخترم -چیزی بردین بخورنن؟
از دیشب بود با دیدن کامران که با لباس تو خونه از اتاق اومد بیرون با نفرت نگاش کردم
رفتم تو اشپزخونه جیگر گرفته بود اصلا تو عمرم لب به جیگر نزده بودم خوشم نمیومد
- نام رمان:ازدواج اجباری
- نویسنده:sara bala
- موضوع:عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
- طراح:بهار قربانی
- تعداد صفحات:315
- منبع:نودهشتیا
- دانلود فایل Apk برای سیستم عامل اندروید
- دانلود فایل pdf برای گوشی و کامپیوتر
- دانلود فایل ePub برای آیفون،سیستم عامل ios

برچسب ها دانلود رماندانلود رمان اجتماعیدانلود رمان برای اندرویددانلود رمان برای ایفوندانلود رمان برای کامپیوتردانلود رمان برای موبایلدانلود رمان عاشقانهدانلود رمان کل کلی
ارسال نظر
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

نظرات ارسال شده