آخرین ارسالی های انجمن
.jpg)
نویسنده: *shekoofe*
تعداد صفحات: 178
خلاصه ای از داستان رمان:
هوای من….هوای تو…هوای ما…هوایی که هر لحظه تو رو یادم میاره…بارون روی
سرم میریزه و میگه: عشقت…نیمه ی گمشده ات اینه…اینه که هر لحظه داره ازت
دور میشه…
دور میشه و بارون خاطره هاشو یادت میاره… اون لحظه است که با خودت
میگی….نمیخواستم بره ولی …رفت با بی رحمی تمام…نذاشتن بهش برسم…اونا ما رو
از هم دور کردن…مگه چه گناهی کرده بودم که این اتفاق باید مصوب جداییم از
عشقم میشد…
مغرور بودم…شیطون بودم…ولی بارون همه چیز رو خراب کرد… دیگه این دختری که
زیر بارون وایساده من نیستم…چرا حالا که بارون خاطره ها رو به یادم میاره و
زجرم میده…همیشه دله آسمون گرفته است…همیشه میباره…


نام رمان:جشن عروسی
نویسنده: مائده میرسنبل
تعداد صفحات: 335
خلاصه ای از داستان رمان:
جشن عروسی… مهم ترین اتفاق در زندگی هر کس… همه ی زوج ها دوست دارند که اون روز براشون منحصر به فرد باشه. یک شغل وجود داره… طراح جشن عروسی! یک مدیر حرفه ای که مثل یه فرشته برای این زوج هاست. توی این صنعت رقابت زیاده و هر طراحی دوست داره بهترین باشه! آویسا یه مدیر جشن عروسیه و توی کارش موفقه. رقبای زیادی داره و همه دوست دارن اونو کنار بزنند، اما اون به این سادگی ها تسلیم نمیشه و با کمک دوستش به جنگ با این رقبا میره. همه چیز خوب پیش میره تا اینکه…

